ماجراهای آقوی همساده :عشق و عاشقی دوران کودکی!

ماجراهای آقوی همساده :عشق و عاشقی دوران کودکی!

دسترسی سریع

براي صحبت با مدیر سایت
!کليک کنيد
قوانين نويسندگي در سایت ما
!کليک کنيد
کمک مالي و نقدي جهت بهبود سايت
!کليک کنيد
حمایت بنری از سایت
!کليک کنيد
براي پرسيدن سوالات خود با اين شماره تماس بگيريد: (----------------)
تبليغات ...

برای سفارش تبلیغات کلیک کنید برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
بازدید : 555 | نویسنده : |

آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…

تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد

مارو بخاطرش ول کرد ای ای ای ! روزی که داشت میرفت بهش گفتم

“عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،

تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..

ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها…

بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم!

ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!



می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : ,

پنج شنبه 3 مهر 1393 -18:4 نظرات()
مطالب مرتبط
    نظرات
    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه: